بيستوپنجم شهريور 1357
در ساعت نوزده و سی و شش دقیقه و چهل و نه ثانیه زلزله شدیدی شهرستانهای جنوب خراسان را لرزاند. طبس و نود روستای اطراف ویران گردید و ایران، عزادار دهها هزار کشته شد. از طرف دولت، کمیته ویژهای مرکب از بعضی وزرا و مدیرعامل سازمان شیر و خورشید سرخ (هلال احمر) تشکیل شد، اما مردم در اقدامی خودجوش با ماشینهای شخصی و کامیونهایی پر از مواد خوراکی و وسایل ضروری، به سوی محل حادثه شتافتند و اولین کسانی بودند که در مناطق زلزله زده حضور یافتند. هواپیمای حامل کمکهای دولتی، چهارده ساعت بعد به طبس رسید و اولین بیمارستان صحرایی شیر و خورشید سرخ، بیست و چهار ساعت بعد آغاز به کار کرد. این کندی و سهلانگاری در کمکرسانی به آسیب دیدگان باعث خشم بیشتر مردم و شدت یافتن مخالفت آنها با دولت شد.
دوم مهر 1357
منزل امام خمینی (ره) در نجف، توسط نیروهای عراقی محاصره شد. دولت عراق که تحت فشار شدید شاه، بارها از امام خواستهبود در اوضاع ایران دخالت نکند، ناچار شد با محاصره کردن ایشان و با ممنوع الملاقات کردن ایشان فعالیتهایشان را محدود کند، علمای ایران و نجف و نیز رهبران جبهه پایداری که در دمشق گردآمده بودند، به شدت نسبت به این اقدام عراق اعتراض کردند. تحت فشار افکار عمومی رژیم بعث اعلام کرد دستور فراخوانی ماموران از محل صادر شده و محاصره پایان یافته است. این درحالی بود که از نجف خبر میرسید ممنوعیتهای تحمیلشده همچنان ادامه دارد. این محاصره سه روز به طول انجامید. در همین روز، زندانیان سیاسی در تمام زندانهای تهران برای اعتراض به حکومت نظامی در شهر و کشتار و آزار مردم، دست به اعتصاب غذا زدند.
هشتم مهر 1357
مقامات حکومت نظامی ایران هشدار دادند که با هرگونه وقفه در امور کشور به شدت مبارزه خواهند کرد. ارتشبد اویسی فرماندار نظامی تهران، بار دیگر تهدید کرد که اعتصاب کردن بر خلاف مقررات حکومت نظامی است و هرکس در آن شرکت کند تعقیب و مجازات خواهد شد. در اعلامیه روز پیش حکومت نظامی تهران، بار دیگر تاکید شده بود که هر گونه اجتماع بیش از دو نفر بدون اجازه قبلی ممنوع است.
نهم مهر 1357
کمیته ایرانی دفاع از حقوق بشر اعلام کرد که محاصره منزل امام (ره) شکسته شده و محدودیتهای اعمال شده نیز رفع گردیدهاست. دولت نیز اعلام داشت: تمام ایرانیانی که در خارج از کشور زندگی میکنند به شرط احترام به قانون اساسی و دفاع از تمامیت ارضی و استقلال کشور، میتوانند به ایران بازگردند. این عفو شامل تمام دانشجویان مخالف و آیتالله خمینی نیز میشود. همچنین دولت اعلام کرد که طبق لایحه تامین آزادی، راهپیمایی و تظاهرات بدون اجازه، سه تا ده هزار تومان جریمه دارد. این در حالی بود که مردم عزادار آبادان، مراسم چهلم کشته شدگان سینما رکس را با جمعیتی بیش از دویست هزار نفر برگزار کردند و اعتصاب عمومی، بازار تهران و بیشتر بخشهای این شهر و هشت شهر دیگر را به تعطیلی کشانده بود و دانش آموزان نیز به گروه اعتصابیون پیوسته بودند . دکتر جواد سعیدی ، از دبیر کلی حزب رستاخیز استعفا داده و این حزب نیز متلاشی شد.
سيزدهم مهر 1357
بر اثر فشارهای محدودیتهایی که از طرف دولت عراق به حضرت امام خمیني(ره) تحمیل میشد، ایشان همراه عدهای از ماموران عراقی با اتومبیل به سمت مرز کویت حرکت کرده و خود را در پاسگاه مرزی کویت به مقامات این کشور معرفی کردند، ولی دولت کویت با ورود ایشان به کشور مخالفت کرد و در نتیجه مجدداً به عراق بازگشتند.
چهاردهم مهر 1357
امام (ره) از بغداد به سوی پاریس عزیمت کردند. ایشان دلایل هجرت خود را در پیامی به ملت ایران تشریح کردند. اکنون که من به ناچار ترک جوار مولی امیرالمومنین (ع) را مینمایم و در کشورهای اسلامی دست خود را برای خدمت به شما ملت محروم که مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنها هستید باز نمیبینم و از ورود من به کویت با داشتن اجازه ممانعت نمودهاند. به سوی فرانسه پرواز میکنم، سربلند باد ملتی که با فداکاریهای خود قدم در راه پیروزی حق برداشت و سدهای مانع از آن را یک یپس از دیگری شکست ... امام در پاسخ دولت فرانسه که خواستار توقف فعالیتهای ایشان بر ضد رژیم ایران شده بود، اعلام کرد اگر کمترین محدودیتی از سوی دولت فرانسه از نظرملاقاتها، مصاحبهها یا بیان نظراتشان به وجود آید، این کشور را نیز ترک خواهند کرد. ایرانیان مقیم کویت، برای اعتراض به رفتار دولت کویت با حضرت امام، دست به تظاهرات زدند. سیل تلگرافها و نامهها از ایران و نیز ایرانیان خارج از کشور به فرانسه سرازیر شد. در تمامی این پیامها از رئیس جمهور فرانسه خواسته شده بود تا امام را گرامی بدارند و امنیت و آسایش ایشان را تا حد ممکن فراهم سازند. سفارت فرانسه در تهران، غرق گلایلهای سفیدی بود که مردم میآوردند، زیرا شایع شده بود که این گل مورد علاقه رئیس جمهور فرانسه است دانشجویان و ایرانیان مقیم امریکا و اروپا برای دیدار امام به نوفل لوشاتو روی آوردند. این دهکده آرام فرانسوی یکباره در صدر اخبار جهان قرار گرفت و به مرکز رهبری انقلاب ایران تبدیل شد. تمام اتاقها و خانههای خالی دهکده به اجاره ایرانیان مشتاق خبرنگاران و عکاسان درآمد عکسها، مصاحبهها و گزارشهایی که همین خبرنگاران به سراسر جهان می فرستادند، توجه دنیا را به انقلاب ایران جلب کرد و موجب حمایت افکار عمومی جهان از آرمانهای مردم ایران شد. در همین روز، دانشگاههای ایران پس از چهار ماه تعطیلی با حضور شاه و همسرش در دانشگاه تهران طی مراسمی بسیار سرد و بی رونق بازگشایی شد، اما با وجود حضور دانشجویان در محیط دانشگاهها، هیچ کلاسی دایر نشد.
نوزدهم مهر 1357
چهار هزار کارمند، نویسنده و کادر فنی دو روزنامه بزرگ کیهان و اطلاعات و نشریات داخلی و خارجی وابسته به این دو کار خود را رها کرده و اعتصاب نامحدودی را آغاز کردند آنها زمانی تصمیم به این اقدام گرفتند که اویسی فرماندار نظامی تهران، دو سرهنگ را مامور کرد تا در تحریر یه روزنامه ، تمام مطالب را قبل از چاپ بخوانند و تایید کنند ... این دو روزنامه، قسمتهایی از پیام امام از پاریس و یک عکس از ایشان را آماده چاپ در صفحه اول کرده بودند ، اما به سبب دخالت این دو سرهنگ موفق به چاپ آنها نشدند .
اعتصابیون خواسته های خود را به این شرح اعلام نمودند:
-اعلام الغای کامل سانسور مطبوعات در اولین شماره روزنامه
- عدم دخالت قوه مجریه و حکومت نظامی، وزارت اطلاعات و دستگاههای انتظامی در امر تهیه ، تنظیم و انتخاب عنوان و صفحه بندی و نشر خبرها
- درج کامل و دقیق جریان حضور نمایندگان سانسور و حکومت نظامی در تحریریه روزنامه
- تعهد رسمی و کتبی دولت در زمینه تضمین و تحقق خواست جامعه مطبوعات ایران و چاپ این تعهد در اولین شماره روزنامه و پخش دقیق آن از رادیو وتلوزیون
بيستوسوم مهر 1357
اولین اعتصاب بزرگ کارکنان مطبوعات با حمایت بیدریغ مردم، بازاریان ، دانشگاهیان، جمعیتها و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی به پیروزی کامل رسید تحریریه کیهان و اطلاعات در این روز مهمان مردم بود. کارگان، دانشگاهیان، محصلان، رانندگان تاکسی و کارمندان، گروه گروه با گل و شیرینی میآمدند و تبریک میگفتند در وصف آزادی شعر و مقاله میخواندند و سرشار از حس پیروزی میرفتند. از فردای این روز، روزنامههایی که پر بودند از خبرهای تازه جریانهای انقلاب، به تیراژ بیسابقه یک میلیون نسخه رسیدند. ظرفیت چاپخانهها بیشتر از این اجازه نمیداد وگرنه صف مردم تشنه خواندن و دانستن خبرهایی که پس از سالها بدون سانسور چاپ میشد تمامی نداشت.
بيستوچهارم مهر 1357
چهلمین روز شهدای هفده شهریور در بهشت زهرا تهران با شرکت بیش از 4 هزار نفر گرامی داشتهشد، اما در کرمان حادثهای دیگر رخ داد. ساعت 11 صبح وقتی هزاران نفر در مسجد جامع برای شنیدن سخنرانی و مراسم چهلم شهدای تهران اجتماع کرده بودند، کولیهای اجیر شده با حمایت مامورینی که لباس شخصی پوشیده بودند، بعد از آتش زدن موتورها، دوچرخهها و ماشینهای مردم که در خیابان پارک شده بود، با سنگ، چماق، چاقو و چند اسلحه گرم وارد مسجد شدند. مردم در شبستانها پناه گرفتند و درها را بستند، اما آنها با پخش گاز اشکآور و ایجاد خفقان، مردم را مجبور به باز کردن درها کرده و وارد مسجد شدند و به ضرو شتم مردان و زنان پرداختند.آنان، شبستان مسجد را همراه با قرآنها و کتب وادعیه به آتش کشیدند و مغازههای اطراف را یا غارت کردند یا آتش زدند. در این واقعه، چند نفر کشته شدند و عده ای مجروح شدند .مردم و روحانیون کرمان در اعتراض به فاجعه مسجد جامع دست به تحصن نشسته زدند .آیت الله صالحی کرمانی تلگرافی شکایت آمیز به مراجع قم ارسال داشت و شرح واقعه را به اطلاع ایشان رساند.
روحانیون بزرگ قم ، به شدت به این واقعه اعتراض کردند وآیت الله مرعشی نجفی در پاسخ تلگراف آیت الله صالحی تلگرام تسلیتی ارسال داشت ک ه در آن خواهان مجازات عاملان واقعه شده بود . چند روز بعد ، بنی احمد، نماینده پرجوش وخروش تبریز، متنی به عنوان تذکر نامه سند تاریخی فاجعه کرمان را به مجلس شوراي ملي تحويل داد و پيشنهاد كرد كه اين اسناد به دولت ابلاغ شود. او در اين تذكرنامه جزئيات وقايع كرمان را شرح دادهبود و در مقدمهي آن نوشتهبود: «چون بعد از وقايع آمل و كرمان و همدان سياست هيئت حاكمهي ايران در جهت تكرار اين صحنههاي ضدملي پيش ميرود. براي اين كه آيندگان بتوانند دسترسي به اسناد و مدارك لازم را داشته باشند و تاريخ مبارزهي حقطلبانهي ملت ايران تحريف نكنند كميسيون ويژهاي براي تحقيق وقايع كرمان و حواث مشابه آن تشكيل گردد. در صورت تشكيل اين كميسيون نهايت ضرورت را خواهد داشت كه رونوشت كاميل از پروندهي بسيار مستند و جالب بازپرسي دادسراي كرمان كه به وسيلهي آقاي احمدي تدوين شده و همچنين يك كپي از حلقهي فيلم پيوست پرونده كه گوه زندهاي بر دخالت مستقيم و اجراي نقشهي فاجعهي كرمان به وسيلهي ماموران انتظامي ميباشد تهيه و مورد توجه و نگهداري قرار گيرد...»
دوم آبان 1357
هزار و صد و بيستو شش زنداني سياسي از جمله صفر قهرماني، قديميترين زنداني سياسي ايران كه بيستونهسال در زندانهاي مختلف به سر برده و شكنجه شدهبود، آزاد شدند. آزادي اين زندانيان كه اغلب جرمهاي كوچكي مثل خواندن كتابهاي ممنوع داشتند، در پي فشار افكار عمومي و به بهانهي پنجاهونهمين سالروز تولد شاه و در جهت آرام كردن مردم صورت گرفت. از شب دوم آبان، مردم براي استقبال از زندانيان مقابل زندانها اجتماع كردهبودند. پس از ساعتها انتظار، وقتي درهاي سنگين زندان نيمهباز شد و آنها در حالي كه نور چشمهايشان را ميزد، يكييكي بيرون ميآمدند. شادي مردم با غمي سنگين همراه شد. ديدن پيكرهاي بسيار جوان و بسيار زنان و مرداني كه با موهاي خاكستري، به سختي روي پاهايشان ايستاده بودند، بر خشم مردم دامن زد. آثار واضح و غيرقابل انكار شكنجه بر بدنهاي رنگ پريدهي آنها و شرح آزارهاي روحي جسمي زندانيان و خاطرات آنها كه در روزهاي بعد، روزنامههاي تازه آزاد شده را پر كرد. ستون گمشدگان كه پر بود از عكس افرادي كه توسط ساواك ربوده شدهبودند. يا هرگز از بازداشتگاه بازنگشته بودند. اين ترفند دولت نه تنها باعث اميدواري مردم به اصلاحات و آزاديهاي دولتي نشد بلكه آنها را براي براندازي رژيم مصممتر كرد. مردم زندانيان را چون قهرماناني نامآور بر روي دست بلند ميكردند و مثل عزيزي از مرگ بازگشته، گرامي ميداشتند. مردم هر كوچه و محلي به وجود يكي از آنها در ميان خود افتخار ميكردند. دانشگاه تهران هر روز شاهد سخنراني يكي از آنها بود و مردم مشتاقانه به حرفهايشان گوش ميدادند و حكايتهايشان دهان به دهان بازگو ميشد.رژيم، در تبليغات خود سعي بسيار داشت تا آزادي اين زندانيان را نشانهي آمادگي دولت براي انجام خواستههاي مردم جلوه دهند، اما زندانيان تازه آزاد شده به بهشتزهرا رفتند و مزار شهداي روز هفدهشهريور را گلباران كردند و در تمام سخنرانيهايشان آزادي خود را نتيجهي مبارزات مردم عنوان ميكردند، نه خيرخواهي و بخشش دولت شاهنشاهي.
هشتم آبان 1357
پيوستن كاركنان شركت ملي نفت به ديگر اعتصابيون. اين اقدام عملاً رژيم را فلج ساخت، زيرا به اصليترين منبع درآمد دولت ضربهي سختي وارد آورد. از سوي ديگر، كمبود آشكار بنزين باعث تضعيف قدرت مانور ارتش شد، زيرا سوخت كافي براي نقل و انتقال وسيع خودروها به همهي نقاط و سركوب مردم وجود نداشت.اين اعتصاب، باعث كاهش نفت سفيد هم شد. در سرماي زمستان آن سال، مردم در تمام كشور براي خريد چند ليتر نفت ساعتها در صفهاي طولاني ميايستادند. اين صفها، سوژههاي خوبي براي عملكرد عكاسان و خبرنگاران خارجي بود تا اوضاع آشوبزدهي ايران را به تصوير بكشند. از سوي ديگر، همين صفهاي طولاني كمكم به مركز هميشگي، بحثهاي سياسي، رد و بدل كردن اخبار و اطلاعات تبديل شد. كاركنان صنعت نفت خواستههاي خود را به اين شرح اعلام كردند: - آزادي تمام زندانيان سياسي بخصوص آيتالله طالقاني و آيتالله منتظري- پايان يافتن حكومت نظامي- اخراج تمام كارشناسان خارجي از شركت ملي نفت ايران
نهم آبان 1357
آيتالله محمود طالقاني و آيتالله حسينعلي منتظري، دو تن از قديميترين مبارزان پس از مدتها حبس در زندانهاي مختلف، به خاطر فشار افكار عمومي و خواست مردم، در سالگرد تولد رضا پهلوي وليعهد {ن ك: شخصيتها} آزاد شدند. مردم گروه گروهبراي ديدن آنها و شنيدن سخنانشان ميرفتند. منزل آيتالله طالقاني به سبب محبوبيت زيادشان در بين جناحهاي مختلف مبارز، به مركز هماهنگي حركتهاي مردمي تبديل شد. استعداد و توانايي ايشان در بسيج تودهها و راهاندازي و ساماندهي تظاهرات، در راهپيماييهاي بزرگ و سازمانيافتهي روزهاي بعد به خوبي نمايان بود. حتي، بسياري از اين راهپيماييها از مقابل منزل ايشان در پيچ شميران آغاز شد.
دهم آبان 1357
دولت شريف امامي توسط نمايندهي كرج استيضاح شد. شريف امامي كه در بيش از صد مسئله مورد بازخواست قرار گرفتهبود، به تمام موارد در كمال اختصار و با لحني آميخته به طنز و شوخي پاسخ گفت. وي در پاسخ به اولين و مهمترين بخش استيضاح كه استمرار كشتار و خونريزي در سطح كشور بود، پاسخ داد: «در بعضي نقاط دستور دادهايم كه حتيالمقدور ماموران از كشتن مردم خودداري بكنند. چون ناراحتي خواهد شد و بيش از همه گرفتارياش بيخ ريش دولت خواهد ماند. چون اين كشتارها «هفتم» «چهلم» و «سال» دارد!» سرانجام شريف امامي با 176 تن موافق از مجلس راي اعتماد گرفت. اين در حالي بود كه تظاهرات مردم كرمانشاه، فيروزآباد، تويسركان و اسدآباد باز هم كشته داد و چماقداران با جملات خود در ميان مردم هراس ميآفريدند.
سيزدهم آبان 1357
دانشگاه تهران، مطابق معمول آن روزها پذيراي مردمي بود كه از هر قشر طبقهي اجتماعي در آنجا جمع ميشدند، بحث ميكردند، به سخنرانيهاي متعدد گوش ميكردند و يا در راهپيماييهاي كه از آنجا آغاز ميشد شركت ميكردند. شمار دانشآموزاني كه با تعطيل كردن كلاسهاي درس به دانشگاه آمدهبودند، چشمگير بود. سربازان در پيادهروي مقابل دانشگاه تا اطراف پارك دانشجو مستقر بودند و مردم در محوطهي دانشگاه، پشت ميلهها، روبهروي سربازان ايستادهبودند. قرار بود جمعيت از دانشگاه به سوي منزل آيتالله طالقاني در پيچشميران راهپيمايي كند. مردم كه كمكم براي حركت آماده ميشدند، شروع به شعار دادن خطاب به ارتشيان كردند و آنها را دعوت ميكردند تا به انقلاب و مردم بپيوندند. ناگهان يك گروهبان كه تحت تاثير قرار گرفته بود، واحد تحت فرماندهي خود را رها كرد و به سوي مردم دويد، افسر فرمانده به سوي شليك كرد و اين آغاز درگيري بود. عدهاي به خاك افتادند. مردمي كه غافلگير شدهبودند، پشت ماشينها، درختها و در جوي كنار خيابان پناه ميگرفتند و عدهاي مجروحين را از زير باران گلوله به دانشكده ي پزشكي ميرساندند. گروههاي كوچكي از مردم و به خصوص دانشآموزاني كه از جاهاي مختلف به سوي دانشگاه ميآمدند با شنيدن صداي تيراندازي به سوي دانشگاه دويدند و به ناچار با سربازان درگير شدند و تيراندازي به خيابانهاي اطراف كشيدهشد. يك خبرنگار و فيلمبردار تلويزيون كه در آنجا حضور داشتند، از تمام جريان فيلم گرفتند. اين فيلم با تلاش كاركنان بخش خبر همان شب در اخبار ساعت هشت تلويزيون، در زماني حدود دو دقيقه نمايش دادهشد. پخش تصاوير تيراندازي ارتش به سوي مردمي كه هيچ سلاحي نداشتند، تمام كشور را متاثر و خشمگين كرد و باعث اعتراض شديد مردم به مطبوعات و حتي مجلس شد. نوك تيز پيكان اين حملات، متوجه نخستوزير وقت و دولت آشتي ملي او بود. از آن پس مردم 13 آبان را به ياد شهيدان نوجوان خود روز دانشآموز ناميدند.
چهاردهم آبان 1357
تهران در آتش ميسوخت، مردم خشمگين هر آنچه را كه نشانهاي از حكومت پهلوي داشت، سوزاندند. سينماها، بانكها، مشروب فروشيها، كابارهها و قمارخانهها همه يا ويران شدند و يا سوختند، امام شگفت آنكه شيشه هيچ خانهاي نشكست، هيچ مغازهاي غارت نشد و به هيچ كس آزاري نرسيد. حتي دخل مشروبفروشيهاي ويران شده دست نخورده ماند!بسياري معتقد بودند عامل اصلي اين آتشسوزيها ماموران ساواك هستند كه قصد دارند به وسيلهي ايجاد ناامني، مقدمهي روي كار امدن دولتي نظامي را فراهم سازند و محدوديتهاي شديدتري را اعمال كنند. مردم خشمگين نيز به اين آتشسوزي دامن ميزدند. حقيقت آن بود كه مردم خود را در شهرشان باز نميشناختند و جلوههاي بيگانه را آتش ميزدند. گويي شهر را با آتش تطهير ميكردند. تهران در دست مردم بود و ماموران بيكمترين مقاومتي فقط حوادث را تماشا ميكردند.در پي پخش فيلم دو دقيقهاي كشتار دانشگاه تهران، ايران پر آشوب و متشنج شد. جواد شهرستاني، شهردار تهران در نامهاي تند به شريف امامي نوشت:«... فيلم مستند جريان تكاندهندهي هجوم مسلحانه به دانشجويان عزيز دانشگاه تهران كه از برنامهي ديشب سيمای ايران پخش شد براي اهالي تهران و مردم ايران جاي ترديد باقي نگذاشت كه دولت اسمي آشتي ملي جنابعالي قادر نيست نه تنها مشكلات موجود مملكت را حل كند، بلكه از درك اوضاع واقعي كشور و افكار عمومي عاجز است...ملت شريف ايران ايران براي صدارت شما چه بهايي بايد بپردازند؟...»سرانجام مهندس جعفر شريف امامي نخستوزير در مقابل اوضاع نا بسامان مملكت و قيام مردم به زانو درآمد و پس از هفتاد روز صدارت ناموفق، استعفا داد.
پانزدهم آبان 1357
بعد از استعفاي شريف امامي،ارتشبد غلامرضا ازهاري مامور تشكيل دولت نظامي شد. ازهاري گفت: دولت نظامي او كابينهاي موقت است و به محض آرام شدن اوضاع جاي خود را به دولتي غيرنظامي خواهد داد.بلافاصله بعد از تشكيل دولت نظامي اعمال سانسور شديد باعث فلج شدن مطبوعات كشور شد. ماموران امنيتي بسياري از روزنامهنگاران را بازداشت كردند. در ساعت دوازده ظهر همين روز، در نطقي ده دقيقهاي از مردم خواست تا آرامش را حفظ كنند. او گفت: «ملت عزيز ايران! در فضاي باز سياسي كه از سال پيش به تدريج ايجاد شده شما ملت ايران عليه ظلم و فساد به پا خاستيد. انقلاب ملت ايران نميتواند مورد تاييد من به عنوان پادشاه ايران و يك فرد ايراني نباشد. متاسفانه در كنار انقلاب ايران، دسيسه و سوءاستفاده ديگران از احساسات و خشم شما، آشوب، هرج و مرج و شورش نيز به بار آورد. موج اعتصابها كه بسياري از آنها به حق بوده اخيراً تغيير ماهيت و جهت يافت تا چرخهاي اقتصاد مملكت و زندگي مردم فلج شود...«... من نيز پيام انقلاب شما ملت ايران را شنيدم، من حافظ سلطنت مشروطه اصلاحات حكومت مشروطه كه موهبتي است الهي و آنچه را كه شما براي بدست آوردنش قرباني دادهايد تضمين ميكنم. تضمين ميكنم كه حكومت ايران در اينده بر اساس قانون اساسي و عدالت اجتماعي و ارادهي ملي به دور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود... در وضع فعلي برقراري نظم و آرامش براي جلوگيري از سقوط و اضمحلال ايران وظيفهي اصلي نيروهاي مسلح شاهنشاهي است...»نطق التماسآميز شاه، همزمان با روي كار آمدن يك دولت نظامي، نشانهي گيجي و ضعف حكومت بود و همين امر مردم را به نزديك بودن پيروزي نزديك ساخت.
بيستودوم آبان 1357
راديو و تلويزيون ملي به دست نيروهاي نظامي افتاد. كاركنان راديو و تلويزيون با انتشار اطلاعيهاي از همه ي مردم خواستند گيرندههاي خود را خاموش كرده و تماشاي برنامههاي تلويزيوني را تحريم كنند زيرا نظاميان در نظارت كامل دارند. كاركنان و كارگران اداره برق نيز اعتصاب كردند و تهران در خاموشي مطلق فرو رفت.
دوم آذر 1357
تظاهرات مردم در مشهد سركوب شد. درگيري هنگامي آعاز شد كه جمعيت در اطراف صحن حضرت امام رضا(ع) مشغول راهپيمايي بودند. مردم به حرم پناه بردند، اما ماموران آنها را تعقيب كرده و به روي آنها آتش گشودند. با شدت يافتن تيراندازي، صحن مطهر خونين شد و عدهاي به شهادت رسيده يا زخمي شدند.
سوم آذر 1357
امام خميني به مناسبت كشتار مردم در حرم ثامنالائمه پيامي فرستادند كه در بخشي از آن امده بود:
«دولت ياغي نظامي به امر شاه تر و خشك را به آتش كشيده و يكي از بزرگترين ضربههاي اين جنايتكار به اسلام، به مسلسل بستن بارگاه مقدس حضرت عليبن موسيالرضا صلواتالله عليه است. اين بارگاه مقدس در زمان رضاخان به مسلسل بستهشد و قتلعام مسجد گوهر شاد به وجود آمد. در زمان محمدرضاخان آن جنايت تجديد و دژخيمان شاه در صحن و حريم آن حضرت ريخته و كشتار كردند. ملت مسلمان بايد از اين شاه و دولت ياغي غاصب تبري كند و مخالفت با آن لازم است... بر تمام طبقات ملت لازم است با هر وسيلهي ممكن به سقوط اين دستگاه جبار قيام كنند. اطاعت اين دستگاه، اطاعت طاغوت و حرام است...»امام خميني(ره) در همين پيام، روز يكشنبه پنجم آذرماه را روز عزاي عمومي اعلام كردند. آيات عظام و علماي مشهد و قم نيز اعلاميه دادند و متذكر شدند «به منظور اعتراض به اين عمل بيادبانه و ظالمانه پنجم آذر عزاي ملي و تعطيل عمومي خواهد بود.»
پنجم آذر 1357
در اين روز، تمام مغازهها، بازار، كلاسهاي درس و بسياري از بانكها و ادارات كه كارمندان آنها در محل كار خود حضور نيافتهبودند، تعطيل شد. بر سر در خانهها، مساجد و كوچهها به نشانهي عزاداري براي شهيدان حرم امام رضا (ع) ، پرچمهاي سياه نصب شدهبود. مردم در مساجد، دانشگاهها و ميدانهاي اصلي شهرها، براي اعتراض جنايت دولت نظامي اجتماع كردهبودند.كاركنان مطوعات كه از زمان تشكيل كابينهي ارتشبد ازهاري در اعتصاب به سر ميبردند، با پخش يك اعلاميه از مردم تقاضاي كمك مالي كردند. مردم نيز به حساب بانكي آنها پول واريز كردند تا هزاران كارمند و كارگر اين تشكيلات بزرگ بتوانند به اعتصاب خود ادامه دهند.
ششم آذر 1357
كاركنان برق تهران در اعتراض به دولت نظامي، برق شهر را از ساعت هشت شب قطع كردند تا مردم اخبار دولتي را گوش نكنند.
هفتم آذر 1357
امام خميني فرمودند: «بر اشخاص مطلع از اوضاع كشور است كه ليستي از وزراء دولت ياغي و از خائنين به كشور و از صاحب منصباني كه در سراسر كشور امر به جنايات و آدمكشيها ميكنند تهيه كنند تا در موقع خود تكليف ملت با آنها روشن شود.»در پي اين دستور، كاركنان بانك مركزي با وجود خطرات بسيار، فهرست اسامي 178 نفر از كساني كه در دو ماه شهريور و مهر ارز غيرقانوني از كشور خارج كردهبودند، تهيه كردند. اين فهرست كه در آن نام بلندپايگان دولتي، سرمايهداران معروف، خانوادهي سلطنتي و افراد وابسته به دربار به چشم ميخورد، طي اطلاعيهاي با عنوان «جنايتكاران اين مرز و بوم را بشناسيد» منتشر شد. پس از اين عمل كاركنان بانك مركزي، گاهي اطلاعيههايي از اين دست از سوي سازمانهاي مختلف منتشر ميشد.
دهم آذر 1357
در نخستين شب ماه محرم، شبنامههايي در حياط خانههاي بسياري افتاد كه جملهي كوتاهي بر آن نوشته شدهبود: «هر شب ساعت نه به بعد براي جلوگيري از كشتار رژيم اذان بيموقع بگوييد.»ساعت نه آغاز حكومت نظامي و زمان خاموشي برق بود. آن شب راس ساعت نه تظاهرات شبانه آغاز شد و صداهاي پراكندهي تكبير كمكم يكي شدند تكبيرها به هم پيوست، موج برداشت و در آسمان شهر گسترده شد. از پشت پنجرهها، داخل حياطها و روي پشتبامها صداي تكبير ميامد. شهر تاريك بود و سربازان كه با تجهيزات كامل در خيابانها مستقر بودند، نميدانستند در مقابل فرياد يكپارچهاي كه شهر را در برگرفته بود، چه بكنند. آنها عصبي و وحشتزده به هر سو شليك ميكردند. نورافكنهاي چرخان روي ماشينهاي ارتشي ميچرخيدند و به هر طرف نوي گذرا ميافكندند، اما باز هم چيزي پيدا نبود. جوانان كه سر پرشورتري داشتند به كوچهها آمده بودند و سعي ميكردند خود را به مسجد محل برسانند تا دستهاي تشكيل دهند و تظاهرات را به خيابان بكشانند. شهرستانها هم از طريق تلفن خبردار شدند، صداها در سرتاسر كشور تكرار شد. ايران تا صبح بيدار بود و تهران آن شب هفت شهيد داد. روز اول محرم نيز تظاهرات مردم در سرچشمه به خود كشيدهشد. سربازان، خشونت زيادي از خود نشان دادند. مردم، بيهيچ جانپناهي به دام گلولهها افتاده بودند كه يكي از رانندگان شركت واحد، اتوبوس دو طبقهاش را بين سربازان و مردم قرار داد و سنگر مردم شد، اما خود با گلولهاي به شهادت رسيد.